الکنی که من باشم

ساخت وبلاگ

لبریزم از شوقت، پروردگارم.

گاهی میان شلوغ ترین شلوغی‌ها، انگار منم و تپه ای بلند در مسیر نسیم‌های بشارتت که تازه ام کنند، انگار تمام جهان است و صدای من و گوشِ تو، تو که گُنگیِ دلخواهِ زبانمی، وقتِ تماشا کردنت از این کالبد پُر زخمِ بی شکُوه، در آستانه ی بزنگاهی که زرق و برقْ دارَم کند شیدایی ات.

دوستت دارم، قلبِ پرخونِ من، تمام جلوه‌هایی که به جانم عَرضه می‌داری اَت، جا بر چشم و دل و روحم دارد، تماشایی ترینم.

باید بمیرم تا دایره ی کلمه که از آغاز بود، کامل شود و راحتم کنی از حجمِ این دریای ناگزیری، بر گُرده ی مورچه ای زار...

باید بمیرم برای خودم تا جانِ جاویدِ پُرجای رویین، برای این دوست داشتن داشته باشم، سزاوار و فرهیخته.

مناظر دلخواه...
ما را در سایت مناظر دلخواه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : efeminostalgy2 بازدید : 158 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 17:40